همشهری آنلاین - مهدی فروتن: استیو پاند، خبرنگار وبگاه آمریکایی درپ همزمان با آغاز فصل جوایز سینمایی پای صحبتهای اصغر فرهادی نشسته که امسال با «قهرمان» نماینده ایران در نود و چهارمین دوره مراسم اهدای جوایز اسکار است. او پیشتر دو بار با «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» برنده اسکار بهترین فیلم خارجیزبان شده و انتظار میرود با «قهرمان» دستکم در فهرست پنج نامزد نهایی این بخش قرار بگیرد. هر چند کارشناسان برای فرهادی بخت نامزد شدن در رشتههای بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی هم قائلند. نسخه کوتاهشده این گفتگو در نسخه بینالمللی درپ منتشر شده و نسخه مفصل و اصلی آن در پایگاه این سایت معتبر در دسترس است.
- پس از پایان «همه میدانند» در اسپانیا، برای ساختن «قهرمان» به ایران بازگشتید. این یک تصمیم و اقدام آگاهانه بود؟
بله. کاملا مطمئن بودم که برای فیلم بعدی به ایران بازمیگردم. راستش را بخواهید، دوست دارم در ایران فیلم بسازم. من آنجا به دنیا آمدهام و احساس میکنم بر همه چیز بیشتر نظارت و مدیریت دارم. وقتی بیرون از ایران کار میکنم، همه چیز برایم شبیه تجربه کردن است.
- داستان «قهرمان» را از مدتها پیش در ذهن داشتید؟
یک نمای کلی از آن در ذهنم بود اما دو سال پیش درست پس از پایان کار «همه میدانند» شروع کردم به فکر کردن به اینکه خیلی جدی بر اساس آن فیلم بسازم. با همهگیری کرونا نوشتن فیلمنامه خیلی طول کشید و روند پیشتولید بارها متوقف شد. هر چند در نهایت به سود ما شد. تمرینها را بیشتر کردیم وقت زیادتر برای نوشتن داشتیم. البته در جریان تولید اوضاع کرونا بسیار خطرناک شده بود و من نگران بودم که سر بازیگران و عوامل چه بلایی میآید. وقتی کار به پایان رسید و به تصاویر نگاه میکردم، دیدم همه در پسزمینه ماسک دارند. ماسک را از چهره ۳۵۰ نفر حذف کردیم و الان که فیلم را میبینید هیچ نشانهای از کرونا در آن نیست.
- داستان در روند نگارش فیلمنامه و تمرینها تغییر کرد؟
در تمرینها نه خیلی اما در جریان نوشتن و کار روی متن، بارها و بارها داستان را عوض کردیم. «قهرمان» برخلاف «جدایی» و «فروشنده» داستانی بسیار ساده و کمتنش دارد و به همین دلیل ناچار بودیم روی آن کار کنیم تا درام برجستهتر شود. هر چه پیشتر میرویم و بیشتر میدانیم، شرایط پیچیدهتر میشود و آنچه این نوع فیلم ساختن را سختتر میکند، وجود یک قانون است؛ اینکه همه چیز باید واقعی به نظر برسد. من میخواستم همه چیز درست عین زندگی باشد و خب این بسیار سختتر از واقعگرا بودن است.
- برای ساختن فیلمی درست عین زندگی، بزرگترین چالش شما چیست؟
بزرگترین چالش این است که خودت را در موقعیتی قرار بدهی که به آن قانون زندگی میگویی. یعنی باید خیلی کار کنی اما دیده نشوی. همه چیز باید نامرئی باشد. انگار دیالوگها را ننوشتهاند و بازیگران دارند بداهه میگویند. ساختار فیلم هم باید پنهان باشد که کاری است بسیار سخت. اگر بخواهی فیلمی بسازی که شبیه زندگی نباشد، کار آسان است. در واقع این شخصیت اصلی فیلم است که نشان میدهد با کدام گونه فیلم روبهروییم. وقتی شخصیت ساده است، فیلم هم ساده از کار درمیآید اما در عین حال من نمیخواستم روایت نحیف باشد و یک داستان چندلایه میخواستم.
- آیا از همان ابتدا شبکههای اجتماعی نقشی پررنگ در فیلم داشتند؟
وقتی کار نوشتن را شروع کردم، نمیدانستم که رسانههای اجتماعی قرار است یکی از موضوعهای اصلی فیلم باشند. داستان درباره مردی بود که در یک منطقه زندگی میکند و مسائلی برایش رخ میدهد و پایان او سقوط است. امروز اگر کسی در یک منطقه کوچک هم شناختهشده باشد، رسانههای اجتماعی نقشی بزرگ در زندگیاش بازی میکنند. اینگونه بود که پای شبکههای اجتماعی به داستان باز شد. هر چند من نمیخواستم رسانههای اجتماعی نقش اصلی را در فیلم بازی کنند چون زمان کافی برای پرداختن به این موضوع پیچیده نداشتیم. ضمن اینکه قرار نبود مستقیم به رسانههای اجتماعی بپردازیم. من میخواستم این ماجرا در یک گوشه باشد و فقط بازتابهای آن را ببینیم.
- شما معمولا زیاد تمرین میکنید. آیا تمرینها در «قهرمان» طولانیتر از معمول بود؟
قرار گذاشته بودیم پس از دو ماه تمرین کار را شروع کنیم اما به دلیل همهگیری ویروس کرونا، تمرینهای ما ۱۰ ماه طول کشید. هر چند تمرینها محدود به فیلمنامه نبود و ما به پیشینه شخصیتها هم میپرداختیم. ما تمام داستانهای گذشته را مرور کردیم و به همین دلیل وقتی فیلم کلید خورد، همه شخصیتها میدانستند از کجا به این نقطه رسیدهاند.
- پس بازیگران هم در مرور پیشینه شخصیتها مشارکت داشتند؟
بله و یکی از دلایل اشتیاق بازیگران برای حضور در «قهرمان»، هیجان موجود در جلسههای تمرین بود. چنان همه با علاقه کار میکردند که اگر کسی در را باز میکرد و وارد اتاق تمرین ما میشد، فکر میکرد داریم نمایش اجرا میکنیم. کسی کاغذ در دست نداشت و گاهی من به بچهها میگفتم: «خب، حالا تو رحیم باش و تو بهرام.»
- به مرحلهای رسیدید که با خودتان بگویید «تمرین بس است، برویم برای کار؟»
(خنده) کسی هرگز به این مرحله نمیرسد. وقتی تمرینها تمام شد و آماده شدیم برای فیلمبرداری به شهر شیراز برویم، برخی بازیگران از من پرسیدند آیا واقعا مطمئن هستم که آمادهایم. لذت فیلم ساختن برای من وقتی نیست که کار به پایان رسیده و فیلم برای نمایش آماده شده است. وقتی ۴۰ تا ۵۰ نفر دور و بر من هستند و دارند تمام تلاششان را میکنند تا بهترین کارشان را ارائه دهند، این بزرگترین و شادترین لحظه من در زندگی است.
نظر شما